سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعیه

جمعه 87 اردیبهشت 27 ساعت 10:46 عصر

سلام
ان شاء الله می خواییم از تابستون خط مقدم رو دوباره فعال کنیم.
برای این کار به چند تا نویسنده ی تازه نفس که البته واجد شرایط هم باشن نیاز داریم.
اگه هستی یا علی (ع) ...
khattemoghadam@yahoo.com


نوشته شده توسط : اسما

نظرات دیگران [ نظر]


حسین (ع) و حوسین - بخش دوم

جمعه 86 دی 28 ساعت 1:8 عصر

                                   

                                  

11- حسین (ع) مشعل دار عقلانیت الهی و عبودیت است اما حوسین بسیاری از کارهای خود را به نام عشق حوسین توجیه می کند و همه مبانی عقلی و شرعی را کنار می نهد و تکلیف را از دوش حوسینیان بر می دارد.
12- در ظهر عاشورای حسینی فقط صدای الله اکبر ... حی علی الصلوه شنیده می شود اما در عاشورای حوسینی نعره های حوسین حوسین به جنگ اذان می ایند .
13- عاصیان به مجالس حسین (ع) برای توبه و شفاعت می روند اما در مجالس حوسینی گنه کاران برای مجلس داری قدم می گذارند.
14- اگر از فقهای دین از مجالس حسینی بپرسین بدون هیچ شرطی می گویند : احسن الاعمال ... اما اگر از مجالس حوسینی بپرسیم می گویند : اگر وهن دین نباشد !
15- حرارتی که از حسین (ع) در قلب هاست "لن تبرد ابدا " اما حرارت حوسینی پس از یک شور حوسینی فروکش کرده و مبدل به شب خاطره و تعریف جک و قهقهه می شود .
16- همت مجالس حسینی کسب معرفت و شعور است ولی تلاش حوسینیان تنظیم بهتر صفها و همسانی ضربات و بالا و پایین پریدن ها و شدت بیشتر شور .
17- برای سوزاندن حسینیان موسیقی و اهنگ لازم نیست اما حوسینیها تا سبک نوحه معلوم نشود که پاپ است یا چیز دیگر حال خوشی پیدا نمی کنند .
18- حسین (ع) حسینیت خود را حفظ نمود حتی زیر گام اسب ها و خنجر کین دشمنان ، اما حوسین زیر ذره بین معرفت و امام شناسی خود را می بازد .
19- حسین (ع) برای شنیده شدن حرف هایش به چیزی نیاز ندارد اما حوسین برای جلب توجه بیشتر به بوق و کرنا و طبل و علم و کتل دست می یازد .
20- انکه در عاشورای محرم سال 61 هجری در کربلا بود حسین علیه السلام بود نه حوسین .


نوشته شده توسط : اسما

نظرات دیگران [ نظر]


حسین (ع) و حوسین - بخش اول

چهارشنبه 86 دی 26 ساعت 12:58 صبح

فرقهای زیادی بین واژه حسین (ع) و حوسین است اینها را می نویسم باشد تا ما حوسین را به جای حسین علیه اسلام مظلوم و معصوم ننگریم چرا که ان وقت :این ره که تو می روی به ترکستان است ...

1- اول اینکه حسین ع یکی بیشتر نیست اما حوسین متعدد است یعنی هر مداحی برای خودش یک جور حوسین دارد تا انجا که می گویند حوسین این مداح از حوسین ان مداح بهتر است !
2- حسین (ع) نماز را ولو در بحبوحه جنگ در اول وقت به پا می دارد ولی حوسین نماز صبح را فدای شب بیداری حوسینی خود می کند .
3- حسین (ع) انسان سازی می کند و ادم می خواهد ولو یارانش خود را مصداق " و کلبهم باسط ذراعیه با لوصید " می دانند اما حوسین با یارانش ذکر " من کلب حوسینم " را القا می کند و دیگر هیچ !
4- درد حسین (ع) حفظ دین و شرافت انسانی است اما تمام مصائب حوسین خلاصه می شود در عطش و سیراب کردن بندگانش .
5- حسین (ع) را باید از مطهری ها و شیخ جعفر شوشتری ها شناخت ولی حوسین را می شود لا به لای اواز و اشعار نا عالمان  و نا عارفان جست .
6-حسین (ع) همیشگی است و برای هر لحظه زندگی الگویی کامل است اما حوسین فقط ده روز از سال خودنمایی می کند و بقیه سال بهانه ای است برای دور هم ایی دوستان قدیمی .
7- یاران حسین (ع) او را بنده خدا می دانند ولی حوسینیان نعره حوسین اللهی سر می دهند .
8- حسین (ع) تاثیر " یا حسین " را منوط به پاکی قلب و خلوص و اطاعت از خدا می داند اما حوسین می گوید : هر چه می خواهد دل تنگت بکن ولی " یا حوسین " فراموش نشود .
9- دوستان حسین (ع) ناخوداگاه خون گریه می کنند اما دوستان حوسین خوداگاه خودزنی و مجلس گرمی می کنند و اعلی درجات قرب را کثرت کبودیهای سر و سینه می دانند و بس .
10- حسین (ع) سحرگاهان با ناله های اسمانی خود بر روی سجاده عشق حلقه اتصال شب روز می شود ولی حوسین سحرها ...
(سحر امدم به کویت به شکار رفته بودی / تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی - ذکر اخر مجلس بعضی از مجالس حوسینی)
                                                                              ادامه دارد ...

پی نوشت : این مطلب را مدتی قبل در جایی خواندم حیفم امد اینجا ننویسمش .


نوشته شده توسط : اسما

نظرات دیگران [ نظر]


روزهای برفی مردم گیلان

جمعه 86 دی 21 ساعت 7:45 عصر

از هفته ی گذشته بارش برف در استان گیلان شروع شد این برف با برف سال 83 یک تفاوت عمده داشت و ان این بود که این بار برف در تمام شهرهای استان بارید برفی که مردم از ان خاطره خوشی نداشتند .

از همان روزهای ابتدای بارش برف استاندار گیلان در اکثر شهرهای استان حضور پیدا کرد و به صورت مستقیم با مردم صحبت کرده و از مشکلات انان با خبر شد و تا حدود زیادی باعث دلگرمی مردم شد همچنین امسال بعد از تغییر استاندار ،شاهد برنامه ریزی دقیقی از طرف استانداری بودیم که با سال 83 اصلا قابل مقایسه نیست .

یکی از مشکلات مردم استان این روزها پارو کردن سقف هایشان از برف است چرا که در گیلان سقف ها به شکل شیروانی هستند و همین باعث دشواری بیشتر کار شده است به همین دلیل دو نفر جان خود را از دست دادند و چندین نفر هم دچار مصدومیت شدید شدند در این بین افراد سودجو با گرفتن مبالغ 200 تا 300 هزار تومان از خانواده ها حاضر به پاک کردن برف سقف ها میشوند .

مشکل اصلی که بیشتر مردم در حال حاضر دارند بسته بودن بعضی جاده های اصلی و کوچه هاست تا جایی که مردم برای رفتن به سر کار یا منزل خود ساعت ها پیاده روی می کنند .همچنین افت فشار گاز و در مواردی قطع گاز لزوم صرفه جویی از گاز را دو چندان کرده است.

در این شرایط که فقط در انزلی بیش از یک متر برف باریده و نه تنها در گیلان که در تمام کشور هوا به شدت سرد شده است و مسئولین تمام تلاش خود را به کار بستند برای حل مشکلات ، مطمئنا کمبودهایی هست اما بهترین راه حل صرفه جویی  و همدلی و دعاست .

                  یکی از کوچه های انزلی


نوشته شده توسط : اسما

نظرات دیگران [ نظر]


گاهی فراموش میکنیم

جمعه 86 دی 7 ساعت 11:41 عصر


ما اهل کوفه نیستیم    علی ع تنها بماند
گاهی فراموش میکنیم کوفیان شاخ یا دم نداشتند
و همه ی کوفیان اهل کوفه نیستند ...

نوشته شده توسط : اسما

نظرات دیگران [ نظر]


زوار

شنبه 86 آذر 3 ساعت 10:43 عصر

فرمان حمله
در غوغای دود و اتش و گلوله ، فرمانده گردان دست راستش را با اسلحه بلند کرد تا فرمان حمله را صادر کند .
ترکشی دستش را از ارنج قطع کرد قبل از اینکه تمام گردان بفهمند با دست چپ دست قطع شده را بالای سر برده و فرمان حمله را صادر کرد .

زوار
به سختی روی ارنج هایش نیم خیز شد ، پتو را کنار زد ، مکثی کرد و خندید .
مجروح کناری با صدای گرفته ای پرسید :
برادر برای چی خندیدی ؟!
پاهام رفتم کربلا منو نبردن .
دست منم با پاهای تو رفته .
نوجوانی که چند تخت ان طرف تر خوابیده بود ،‏با صدای بلندی گفت :
نگران نباشید تو راه گم نمیشن ، چشمهای منم همراه اوناست .
تمام مجروحان اتاق خندیدند .


نوشته شده توسط : اسما

نظرات دیگران [ نظر]


دل گویه های یک فرزند شهید

سه شنبه 86 مهر 3 ساعت 2:46 عصر

به نام پدر ...
سلام پیرمرد...
احوالت؟
نمی دانم کجای بهشت آشیان داری ،اما می دانم که امروز مردمت را می بینی و به حالشان غصه می خوری...
تو را ندیدم ولی شنیده بودم که شامه ات بوی نفاق را خوب می فهمید ... کاش می ماندی و نفاق را می دیدی که به نام خون تو ، چه کاخ هایی که نساخته و چه تاراج ها که در ایمان و اعتماد مردم تو نکرده ... کاش می ماندی و می دیدی که همرزمانت چطور زیر بار روزمرگی ها ،خودشان را باخته اند ،و چطور همه ی اعتقادشان ،همه ی رشادت های میادین رزمشان را به قیمت ناچیزی فروختند ... کاش می ماندی و می دیدی که فراری های میدان جنگ ، که خودشان را لرزان در تاریکی پستوی خانه هایشان پنهان کرده بودند، چطور امروز داعیه ی بسیجی بودن و فخر رزمنده بودن دارند و پشت میز ریاست چه رشادت هایی که از جنگ نرفته شان نساختند ... کاش می ماندی و می دیدی همان ها که زمانی برایت روضه ی شهادت می خواندند، امروز همان روضه ها را خرج انبان و شکمشان می کنند ... امروز در آسمان میهنت، رنگین کمانی از اسلام می بینم با صد رنگ تزویر .... کاش می ماندی و می دیدی...
یادم هست، خوب یادم هست که هر وقت تصویر صدام را نشان می دادند، کسی با من می گفت که او پدرت را کشته ، و من با تمام وجودم صدام را لعن می کردم ولی حالا که چشم باز می کنم، می بینم صدام که مرده است ولی چه صدام ها که امروز به نام تو و خون تو، مردمت را،میهنت را ، دین و کیش و آیین و ایمانت را غارت می کنند ... صدها دام دارند این صدام ها ...امروز یاد تو را هم کشته اند ... کاش مرا با هجمه ی درندگان دین و ایمانم ، تنها نمی گذاشتی...
در زمانه ای که ادعای حکومت علی گونه داریم ،منبرها دیگر بوی اخلاصی ندارند ، تقدس های بی دلیل، سیاست زدگی های، تعصب های کورکورانه، رقابت بر سر هیچ ،تحریف و کلاه های شرعی بیشمار ، تزویر و ریا و از همه بدتر رنگ نفاقی که روحانیت اسلام را از چشم مردم انداخته ... دشمن به عمق جان ایمان مردم میهنت نفوذ کرده ... کاش می ماندی و رنگ زشت بی اعتمادی را می دیدی ... کاش می ماندی...
نه... نه، بهتر شد که رفتی، تو تاب تحمل این همه نیرنگ و ریا و نفاق و دو رویی را نداشتی ... تو تاب ناسپاسی مردمت را نداشتی ... امروز مردمت جانهایشان را چه مفت می بازند...
خسته ام از قصه های مکرر مرد و نامردی... با منجی ام بازگرد ...

پی نوشت : این نوشته دل گویه ای بود از فرزند یک شهید که خواست نامی از او برده نشود . به خاطر نوشتن این یادداشت در خط مقدم از ایشون تشکر می کنیم .


نوشته شده توسط : اسما

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بسم الله
[عناوین آرشیوشده]